هفت سال نوشته هایم را به آب سپردم تا اشکهایم را نبینی
شاید باور کنی غرور ساختگی ام را
هفت دریا گریستم
و کسی نپرسید
چرا در کویر ترین غروب آفرینش
؟نفس می کشم


به مناسبت  ماه محرم

خواهر اگر تعداد موهای سپید برادرش را نداند که خواهر نیست
خواهر اگر عمق چروکهای پیشانی برادرش را نشناسد  که خواهر نیست
تازه اینها مربوط به ظاهر است
اینها را چشم  هر خواهری می تواند در سیمای برادرش ببیند
زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین
یعنی زیستن در دهلیزهای قلب  حسین
عبور کردن از رگهای حسین
و تپیدن با نبض حسین
زینب یعنی حسین در آینه تانیث
زینب یعنی چشیدن خار پای حسین , با چشم
زینب یعنی کشیدن بار پشت حسین , بر دل 

                                                   این ماه رو به همه شما تسلیت میگم

صدای گامهای تو


اینجا  صدای گامهایت  می آید در سکوت
اینجا صدای فاصله ها ماندنی ست
اینجا هوای ماندن بارانی ست
از من مخواه که درب
بر جرات آینه ها بندم
از من مخواه که در بیقراری
اشکهایم صبوری کند