به مناسبت فرا رسیدن امتحانات

می ستیزد استاد
گشته ام من بی خواب
نیست یک دم که رسد نمره پاسی
ولی غم این درس و کلاس
خواب یک نمره ده می بینم
نگران چون من افتاده سحر
دوست می خواهد از من
که تقلب بنویسم
بدهم قوم به جان باخته را
بلکه دو خط
من خود اینجا به هوای کمکی آمده ام
نازک استاد تن و هم کچلی
که نخوانده درسش
و نرفتم به کلاس
ای دریغا من می افتم
دستها می ساییم تا تقلب یابم
بر عبث می پایم که کمک زود آید
نکته و تست و همه مسئله ها
بر سرم می شکند
بر دم در یک مراقب تنها
تکیه داده است به در
خیره و خیره می نگاهد بر من
که مبادا سر خود جنبانم
غم این درس و کلاس
خواب یک نمره ده می بینم

خدا اگر بیاید مهمانی به خانه من

می دانم دلم جوانه می زند از زیر تنهایی ام

خدا اگر بیاید ... خودم کفش های قشنگش را جفت می کنم پشت در

اگر بیاید ... دستم را می گذارم زیر چانه , زل می زنم به نگاهش

راستی یادم بماند بپرسم  تو  کجاست

همان  تو یی که همه دوستش دارند

خدا حتما می داند

کاش خدا آنقدر بماند که دلم بعد از جوانه اش میوه هم بدهد

یک دانه سیب , یک دانه انار

هر دویش را می دهم به خدا

... نه

سیب مال خدا ... انار مال من و تو

دانه دانه اش می کنم

یک دانه من ... یک دانه  تو  ... دانه آخرش هم مال تو

امروز همه اش به این فکر می کردم که اگر خدا بیاید مهمان من بشود

چه دارم جلویش بگذارم

نمی دانم خدا سیب بیشتر دوست دارد یا انار

سیب عطر دارد , انار دل

به این فکر کردم چطور است دل انار را در بیاورم بمالم به عطر سیب

گاهی آدم از فکر خودش می خندد

خدا کند خدا هم به فکر من بخندد

خدا بخندد خیلی خوب است

همان لحظه می شود یواشکی چیزهای خوب و آرزوهایت را بخواهی