باغبان محبت

مهربان من
بیا و باز میهمان خلوت تنهاییم باش
بنگر حیاط چشمانم را
که از باران یادت خیس است
و روح تشنه ام را
که در جستجوی جرعه مهری هرچند کوچک
کویر خاطرات را هر شب و هر شب در می نوردد
! صبورساکت من
از چه لب فرو بسته ای
نمی بینی دست های تنهایی
چگونه ظالمانه کبوتر قلبم را
در پنجه خویش می فشرند
پس این سکوت از برای چیست
که شکوفه های شعرم در غنچه پژمرده اند
بیا و زمین خشک احساس را دوباره آبیاری کن
بیا و باز در باغچه دلم
باغبان دانه های مهر باش
!هم صدای دیروزم
مگذار بیش از این خورشید احساست را
ابرهای تیره سکوت بپوشانند
مگذار که یادت و عشقت
تنها خاطره ای باشد سرد
در پس روزهای تنهایی
بیا و شب تاریک غربت را
خورشیدی فروزان باش
بیا که آسمان دوستی
در انتظار توست
بیا

نظرات 1 + ارسال نظر
حامد چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 05:50 ب.ظ http://joojetighi.blogsky.com

سلام میلاد
وبلاگت باحال بود
همینطور مطلب
یسر به من بزن
یا حق..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد