هر چه نزدیکتر می شوی, پاهایت سست تر می شود و خستگی ات افزونتر
دختری است , انگار که چنگ بر زمین زده  و  در خود مچاله شده است
به لاک  پشتی می ماند که سر و پا و  دستش  را در خود جمع کرده باشد
آنچنان در خود پیچیده است که سر و پایش را نمی توانی از هم بشناسی
بازش می گردانی و ناگهان چهره ات و قلبت در هم فشرده  می شود
صورت تماما به کبودی نشسته است و لبها درست مثل بیابان عطش زده , چاک خورده
نیازی نیست که سرت را بر روی سینه اش بگذاری تا سکون قلبش را دریابی
سکون چهره اش نشان می دهد که فرسنگها از این جهان آشفته فاصله  گرفته است
می فهمی که وحشت و تشنگی دست به دست هم داده اند و  این نهال نازک نو رسته را سوزانده اند
چهره ایی که آسمان هرگز رنگ رویشان را ندیده باید در هجوم سرمای شب بسوزند و در تابش مستقیم آفتاب ظهر , پوست بیندازند
انگار که لطیف ترین گلهای گلخانه ای را به کویری ترین نقطه جهان , تبعید کرده باشند

نظرات 5 + ارسال نظر
ستاره سهیل پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:04 ب.ظ http://miladzeshte.blogsky.com

من اصلا نفهمیدم چی میگی اسم منم میلاد میخوام باهات دوست بشم پیش منم بیا

ستاره پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 05:41 ب.ظ http://3tarebaroon.blogsky.com

جالبه ............
موفق باشی

مهناز پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 07:46 ب.ظ http://mahnazjoon2004.persianblog.com

سلام.....مثه همیشه زیباست.....این جمله خیلی به دلم نشست (انگار زیباترین گلهای گلخانه ای رو به کویرتبعید کرده باشند)بابته لینک هم سپاسگذارم.....باعث افتخار منه که لینک شما را در وبلاگم قرار بدم......حتما این کارو خواهم کرد....تا بعد....

مهدی جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:59 ب.ظ http://tanhayiman.blogsky.com

اقا وبلاگت جالبه ولی چرا مخاطب کم داری چون با هر دستی بدی با همونم میگیری

... جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:38 ب.ظ http://dotchin.blogspot.com

واسه منم توضیح بده یعنی که چه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد