چه زیباست روئیدن بذر عشق در سرزمینی خشک و در کویری بکر و در دشتستان خلوت تنهایی من. بذر آن را در پهنای سینه ام تا بینهایت ها , تا بودنم او را همچون مهر جاودانه مادری پاس میدارم و تا هستم یاد باغبانی که این بذر زیبا را به من داد تا در آرامترین جایگاه
...قلبم منزلش می دهم
.امید دارم که لایق آن احساس بزرگ او باشم
دوست دارم آسمان دلم پر از ابر باشد و تو با نگاهت آنچنان رعد و برقی در آسمان دلم روشن کنی که زمین خشک دلم از ترنم بارش باران مهرت سیراب گردد و در کویر خشکیده قلبم گل
...شقایقی بروید و
این زیبا ترین حس دنیاست
و گاهی فراموش شده ترین !
کاش میشد احساسها را در کلام ها گنجاند و ای کاش زبانها قادر به ایفای عظمت عشق بودند و در اخر ای کاش هیچ ای کاشی در دلها نمیماند از این که به من سر زدی ممنون
سلام ... چه وب لاگ زیبایی داری واقعا . شادزی
سلام.ممنون که سر زدی راستی صفحه وبلاگت مدام پایین می ره و این کار خواندن و سخت می کنه.موفق باشید.
سلام .ممنون که سرزدی. راستی صفحه وبلاگت مدام پایین می ره و این خواندن رو سخت می کنه.موفق باشید.
رسم زندگی این است :
روزی کسی را دوست میداری
و
روز بعد تنهایی
به همین سادگی !