به خاطر نسیـم


وقتی هستی دل من و تو با هم تو سلول همند
وقتی نیستی دل من تنها تو سلول غمه
وقتی رفتی تکه ای از قلب منو به یادگار ببر
تا وقتی دلت تو زندون دل کس دیگه ای بود
در اون لحظه به یاد من بیفتی ... که دوستت دارم

اتمام زندگی


سلام
همه چیز تموم شد
زندگی با همه خوبیها و بدیهاش
خیلی چیزا یاد گرفتم
خیلی مشکلات رو تحمل کردم
خیلی خیلی نا مردیها رو دیدم
... خیلی خیلی خیلی


سلام
بعد مدتها هوس اینجا نوشتنم کرد
اونم از کافی نت یکی از دوستای خوبم به اسم امــید
فقط همین
طبق معمول حرفام تموم شد