در خواب گریه می کردم ، خواب دیدم که تو مرد ه ای ، بیدار شدم و اشک از گونه هایم جاری شد.
در خواب گریه می کردم ، خواب دیدم که تو از من جدا شده ای ، بیدار شدم و مدتی دراز بتلخی گریستم
در خواب گریه می کردم ، خواب دیدم که تو هنوز دوستم میداری ، بیدار شدم و باز سیل اشک از چشمم فرو ریخت
هر شب ترا بخواب می بینم که با مهربانی لبخند میزنی و من خود را لرزان لرزان بپاهایت می اندازم . تو بحالت غمناک بمن می نگری سر زیبای خود را تکان می دهی و مروارید تر اشک از چشمت فرو می ریزد آنگاه ،آهسته کلمه ای بمن می گویی و دسته ای از گلهای سپید بمن می دهی اما چون بیدار میشوم از دسته گل اثری نیست و آن کلمه را نیز فراموش کرده ام
سلام
عالی بود . موفق و پیروز باشی به ما هم سری بزن.
یا حق......
my shoses that is full of fatigue is drawing of kind attachment my hands that is embarrass-need was to youre side in all live come on be thou and devote help to my wishes
youre text is very similar to my text perhaps you similar to i. if you are living!! commit me.یه سری به من بزن.مرنی