دیگه چند روز دیگه بیشتر به عید نمونده
یادش بخیر بچه که بودیم این روزا لحظه هارو میشمردیم تا زودتر بهار برسه
یاد اون نخود کیشمیش مامانی و اسکناسای بیست تومانی آقاجون که سرصبح عید
اونا رو از لای کتاب قرآنش در میاورد و وقتی پیشونیمونو می بوسید اونا رو بهمون میداد, بخیر
الان دیگه عید اون لطافت و سادگی و طراوتشو نداره
از بس همه چی شده شهری و پیشرفته
دیگه کمتر آدم حس میکنه که یه سال از عمرش گذشت و یه سال پیرتر شده
اینقدر سرمون شلوغ شده که حتی همگی نمیتونیم سر سفره هفت سین کنار هم باشیم
نمیدونم تا چند سال دیگه عید چطوری باشه
لابد مثلا اعلام میکنن که بهار داره از راه میاد
برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت...  مراجعه کنید
اگه دلها به یاد یکدیگه نلرزه
اگه لبها به روی یکدیگه نخنده 
اگه دستا یکدیگرو نفشاره 
اگه دلها از شوق و زندگی پیر و نمناک بشه, چه به روز ما میاد؟
وای به اون روزی که جز مرگ آرزویی نداشته باشیم
بهرحال سال خوب و خوشی رو واستون آرزومندم