شب را ستاره ستاره به روز می نشینم
بی آنکه سهمی از آفتاب برده باشم
نه خاکم فرصت درنگ می دهد و نه آسمانم
مجال پرواز
؟ نفرین شده کدام ستمدیده ام آیا
لبخندی می توانستم شد یا دشنه ای
تحمل این اجبار را
, دریغ
دریغ که
خواستند که آرزوها
بر نیمکت پارکها مو سپید کرده اند
که دیگر هیچ پرنده ای
سرود شادی نمی خواند
آقا میلاد!
با آمدنتون وبلاگ ما رو منور کردید
به نوشتن ادامه بده
سلام.
هیچ پرنده ای؟
پس حتماْ قناریه همسایه ی ما جریان رو نمیدونه که اینطوری
خرامان و رقصنده آواز میخوونه ..اونم چه آوازی ..شادترین ها.
سلام دوست عزیز مرسی اومدی سر زدی بازم بیا
ممنون از اینکه بمن سرزدی .موفق باشی.
سلام
مرسی که به من هم سرزدی
امیدوارم همیشه موفق تر از این باشی
برای ترجمه اون شعر متاسفانه همه شعر را معنیش رو
بلد نیستم ولی سعی میکنم به فارسی بر گردونمش
بازم مرسی
هیچ وقت برای بالا بردن امنیت سیستم خود دیر نیست abc-security اینبار با الفبای امنیت مشکل های شما حل خواهد شد.
سلام
ممنون که به ما سر زدی
وبلاگت هم خیلی عالی بود بازم به ما سر بزن